علم وطبیعت Science and nature

علم وطبیعت Science and nature

پایگاه معلوماتی علوم فیزیک کلاسیک و فیزیک جدید، بیولوژی( آستروبیولوژی و فرگشت) و مطاب جالب علوم رفتار شاسی و تربیتی.
علم وطبیعت Science and nature

علم وطبیعت Science and nature

پایگاه معلوماتی علوم فیزیک کلاسیک و فیزیک جدید، بیولوژی( آستروبیولوژی و فرگشت) و مطاب جالب علوم رفتار شاسی و تربیتی.

یونانی ها علوم معاصر

یونانی ها

ریشه علم غرب در یونان است. یونانی ها هم خدایان و اساطیر خودشان را داشتند که بسیاری از آنها هم از فرهنگ های همسایه قرض گرفته شده بود. ولی در کنار این عناصر سنتی شروع به ایجاد نظامی از اصول و قواعد جهت تحقیقات علمی کردند. تشخیص علت و معلول که هنوز از اصول مهم نظریه های علمی است، از یونان نشأت گرفته است. یونانی ها به این موضوع هم پی بردند که می توان پدیده های مشاهده شده را به جای شرح انسان انگارانه از طریق اصطلاحات ریاضی یا هندسی توصیف کرد. کیهان شناسی اولین بار توسط یونانی ها، علی الخصوص تالس Thales (625-547 ق.م) و همچنان آناکسیماندرAnaximander (610-540 ق.م)، به صورت یک رشته ی علمی قابل تشخیص در چارچوب کلی اندیشه تعقل گرا ظاهر شد. کلمه کیهان شناسیcosmology  برگرفته از کلمه یونانی cosmos به معنی عالم به صورت یک نظام کامل و منظم است. هم بر روی واژه نظم و هم بر روی کامل بودن تأکید وجود دارد. زیرا در زبان یونانی کلمه cosmos کیهان مخالف بی نظمی و آشفتگیchaos است. فیثاغورثی های Pythagorean قرن ششم قبل از میلاد، اعداد و هندسه را اساس تمام چیزهای طبیعی می دانستند. پیدایش استدلال ریاضی و این اندیشه که فرد می تواند با استفاده از استدلال و منطق درباره جهان مادی اطلاعات کسب کند، باعث آغاز عصر علمی شد. افلاطون(348-427 ق. م) شرح کاملی از خلق جهان ارائه کرد، به این صورت که یک خدای صانع Demiurge‌ باز نمود ناقصی از ساختارهای وجودی ناب را که فقط در دنیای مثال ها وجود دارند، در جهان مادی ارائه می دهد. جهان مادی قابل تغییر است، ولی جهان مُثُل(جهان کلی، جهانیکه خارج تفکر انسانهای عادی بوده و فقط فیلسوفان قادر به دیدن آن اند) ابدی و تغییرناپذیر است. فیلسوف یونانی ارسطو(322-384 سال ق. م) یکی از شاگردان افلاطون بود که بر مبنای این نظریات سعی کرد تا جهانی را به تصویر بکشاند که در آن سیارات و ستارگان دور، حرکات دایره ای کاملی انجام می دهند. جهان ارسطو یک کره است که زمین در مرکز آن قرار دارد. قسمتی از این جسم کروی که تا ماه گسترش می یابد، واقعیت ناقص افلاطون، ولی فراتر از این منطقه، اجرام آسمانی حرکات دوار و کامل خود را انجام می دهند. ارسطو تأکید داشت که می توان از طریق مشاهده و همچنین تفکر ناب، درباره جهان اطلاعات به دست آورد، با این وجود، تا زمان پدید آمدن کتاب المجسطی Almagest توسط بطلیموس Ptolemy در قرن دوم پس از میلاد، یک مدل ریاضی کامل برای جهان که مطابق با تمام اطلاعات موجود باشد، شکل نگرفت.

کیهان در اساطیر

کیهان در ا ساطیر

اکثر کیهان شناسی های اولیه براساس نوعی انسان انگاری Anthropomorphism (تعبیر چیزی که انسان نیست ولی برحسب ویژگی های انسان مورد مطالعه قرار داده می شود)  ‌بوده اند. در برخی کیهان شناسی ها این ایده وجود داشت که جهان فزیکی توسط موجوداتی صاحب اراده که هم می توانند به بشر کمک کنند و هم به او آزار برسانند، جان یافته است. برخی نظریات دیگر خود عالم فیزیکی را بی جان می دانستند که در عین حال توسط خدا یا خدایانی اداره می شد. در هر دو حالت، اساطیر(mythology)  (اساطیر جمع اسطوره، به افسانه های قدیمی در مورد خدایان و پهلوانان گفته می شود) مربوط به خلقت گرایش دارند به اینکه منشأ جهان را مرتبط با موجودیت هایی شرح دهند که انسان بتواند حداقل تا حدودی، انگیزه هایشان را بفهمد. تفاوت های بسیاری در اساطیر مربوط به خلقت در سرتاسر جهان وجود دارند ولی در عین حال شباهت های برجسته ای هم وجود دارند. مثلاً در این اساطیر می توان به وجود یک استادکار عالی پی برد. زیبایی جهان طبیعی کار دست یک صنعتگر ماهر است و می توان مثال های زیادی را در این مورد در تمام فرهنگ ها یافت. تشابه دیگری که در تمام این اساطیر وجود دارد ظهور و گسترش نظم از درون بی نظمی و آشفتگی است که نشان دهنده ی نظام در حال گسترش جامعه ی انسانی است. نکته ی مشابه دیگر وجود کل جهان به صورت یک جریان زیستی است. معروف ترین مثال از این مورد در اساطیر همان فرضیه شکل گیری جهان از یک تخم مرغ یا دانه است. روایت بابلی داستان پیدایش، انوما الیش Enuma Elish، این عناصر را دارا است. این افسانه حدود 1450 سال قبل از میلاد مسیح شکل گرفت ولی احتمالاً بر مبنای نسخ بسیار قدیمی تر سومری ساخته شده است. براساس این روایت از داستان پیدایش، حالت اولیه بی نظمی و آشفتگی در دریا وجود داشت. تعدادی خدا از دریا ظاهر می شوند. این خدایان در واقع مظهر ویژگی های بنیادین جهان هستند، مانند آسمان، افق و... دو تا از این رب النوع ها، مردوک  Marduk و تیامات Tiamat، با هم می جنگند و تیامات، الهه دریا، کشته می شود. سپس مردوک کره زمین را از بدن تیامات می سازد. در چین هم تصورات جالبی وجود دارد. یکی از این تصورات درباره ی پان گوی Pan Gu غول پیکر است؛ در این داستان جهان به شکل یک تخم مرغ بسیار غول پیکر به وجود آمد. موجود غول پیکر هزاران سال درون تخم مرغ خوابید. سپس بیدار شد و تخم مرغ را متلاشی کرد. تکه ها و قسمت های خالص تر و سبک تر تخم مرغ به طرف بالا پرت شدند و آسمان ها را تشکیل دادند؛ و قسمت های سنگین تر و ناخالص تر زمین را تشکیل دادند. پان گو با دست هایش آسمان ها را نگه داشت در حالی که پاهایش روی زمین بود. در  حین که آسمان ها بالا و بالاتر می رفتند، موجود غول پیکر بلندقدتر می شد. سرانجام پان گو مرد ولی از اعضای بدنش به خوبی استفاده شد. چشم چپش خورشید و چشم راستش ماه شد. عرقش باران را به وجود آورد، موهایش گیاهان روی زمین شدند و استخوان هایش سنگ ها و صخره ها را به وجود آوردند.  مردوک بعد از نابود کردن تیامات که مظهر بی نظمی و آشفتگی اولیه بود، نظم جهانی را ایجاد کرد در این داستان، تیامات به شکل یک اژدهای شاخدار در کنار پای مردوک قرار دارد. در بسیاری از اساطیر جهان نظم از بی نظمی نشأت می گیرد، و این اعتقاد هنوز در برخی از جوانب کیهان شناسی علمی جدید پا بر جاست. به تعداد فرهنگ ها، افسانه و داستان درباره ی پیدایش وجود دارد، اما در اینجا نمی توان تمام این مثال ها را بیان کرد. شباهت های ظاهری بسیاری در میان این افسانه های آفریقایی، آسیایی، اروپایی و امریکایی وجود دارند.


منبع: پایان نامه دوره لیسانس محمد آصف برخیا لیسانس فیزیک از نشگاه هرات.

 

علم و خرافات




آیا ما در این کیهان تنها موجودات هوشمندیم؟


قبل از اینکه به این سوال پرداخته شود، خالی از لطف هم نیست اگر کمی به ابعاد جهان نظراندازیم و سپس به تشکیل حیات به سیاره ی خود مان یعنی زمین پرداخته و به دنبال اینها به سوال بپردازیم. زیرا اگر اطلاعاتی کافی و درستی از ابعاد جهان و چگونگی تشکیل حیات در سیاره زمین را بدانیم بهتر میتوانیم دلایل ارائه شده را درک کنیم.


ابعاد جهان

خورشید ما ستاره ایست متوسط که حجم آن ۱۲۵۰۰۰۰ برابر زمین است. یعنی ۱۱۰ عدد زمین را میتوان در قطر خورشید جای داد.  




فاصله این گوی درخشان با حرارت مرکزی ۱۵ میلیون درجه سانتی گراد،  باسیاره ما یعنی زمین ۱۵۰ میلیون کیلو متر است. حال فرض کنیم که میخواهیم یک نقشه ساده از این جهان را ترسیم کنیم و کار را از همین خورشید خودمان نیز شروع کنیم. برای این کار یک صفحه کاغذ معمولی روی میز گذاشته، و در وسط آن با پنسل یک نقطه بگذارید و فرض کنید که محل خورشید است حال برای اینکه زمین را در این نقشه قرار دهیم، فاصله زمین تا خورشید را فقط یک سانتی متر فرض کرده در این فاصله نقطه دیگری برای زمین قرار می دهیم توجه دارید که ما در این نقشه از نسبت اندازه های زمین  و خورشید چشم پوشی کرده ایم. و فقط فاصله ی آنهارا در نظر می گیریم چراکه درغیر این صورت اگر زمین را بخواهیم به اندازه نقطه یک میلی متری نشان بدهیم، خورشید را باید به اندازه دایره ی به اندازه ۱۱ سانتی متری نشان دهیم. پس اکنون زمین و خورشید را در این نقشه مخشص کرده ایم. حال به سراغ آخرین سیاره ی منظومه شمسی می رویم که البته مدتیست که دیگر آنرا سیاره نیز نمیدانند. بهر حال فاصله ی پلوتو تا خورشید به اندازه ی چهل برابر فاصله زمین تا خورشید است. پس باید در فاصله ۴۰ سانتی متری از خورشید آنرا قرار دهیم. در همینجا کاغذ ما دیگر کافی نخواهد بود. خوب پس بیایید مقیاس مانرا عوض کنیم و فاصله زمین تا خورشید به عوض یک سانتی متر، یک ملی متر فرض کنیم. در اینصورت مشکل منظومه شمسی ما حل میشود. زیرا آخرین سیاره ی آنرا در فاصله ی ۴ سانتی متری خورشید قرار خواهیم داد. حال بیایید نزدیکترین ستاره ی دیگر را نیز در این نقشه وارد کنیم اما متاسفاه هرگز قادر به انجام این کار نخواهیم بود؛ زیرا با این مقیاس فاصله نزدیک ترین ستاره تا خورشید را باید تا ۲۵۰۰ متری خورشید قرار دهیم. پس عملا دیگر نخواهیم توانست نقشه ی از این جهان را ترسیم کنیم. اما بیایید این کار را در ذهن خود دنبال کنیم وقتی با این فاصله دومین ستاره را در ذهن تان تصور کردید. حال با این فاصله یک صد میلیارد ستاره را در یک محل جمع کنید تا یک کهکشان داشته باشید. مانند کهکشان خود مان راه شیری.  حالا همه این کهکشان را با این عضمت و این همه ستاره، باز تنها یک نقطه فرض کنید، و حال برای فاصله این کهکشانها در نظر بگیرید که اگر فاصله بین زمین و خورشد، تنها یک متر فرض شود، فاصله این کهکشانها از۵۰ تا ۱۰۰ میلیون کیلو متر خواهد رسید. احتمالا دیگر در ذهن تان نیز نمی توانید این نقشه ای عضیم را تصور کنید. چون باید صد میلیارد از این کهکشانها را در نقشه خود جای دهید تا جهان را در ابعاد که تا حالا مشاهده شده است در نقشه ی فرضی ذهن خود مجسم کنید. اما بیایید قبل از این در این جهان خود را تنها موجود هوشمند بدانیم، ویا بدنبال احتمال وجود موجودات هوشمند دیگری باشیم، کمی به اطراف مان نگاه کنیم. درنظر داشته باشید که در تصاویری که میبینید، هر نقطه میتواند می تواند کهکشانی با صد میلیارد ستاره باشد.

 

اکنون نگاهی به تشکیل حیات در سیاره خود مان زمین می اندازیم. حدود ۵ میلیارد سال قبل با مشخصات بسیار ویژه ی از نظر کتله و فاصله از خورشید، زاویه گردش و بسیاری از مسائل دیگر از حالت گداخته و مذاب خود رو به سردی گذاشت، که این سرد شدن نیز حدود یک میلیارد سال طول کشید. سپس بارندگی ها آغاز شد که کم کم موجب پیدایش اقیانوس ها گردید. حدود سه میلیارد سال دیگر طول کشید تا ابتدایی ترین موجودات زنده یعنی باکتری ها در این اقیانوس ها تشکیل شدند. پستانداران تنها ۲۰۰ میلیارد سال قبل بوجود آمدند و از پیدایش انسان تنها ۲۰۰ هزار سال می گذرذ. انسان تنها چند هزار سال است که تنها وارد تمدن خود شده و ما انسانهای متمدن نیز تنها نزدیک به ۱۰۰ سال است که وارد عصر مخابرات شده ایم. وتنها چند دهه است که امواجی نیز بسوی آسمان فرستاده و گوش به زنگ امواج مشابه از آسمان هستیم. حال اگر ما انسانهای متمدن در طی دهه ها یا صدهای آینده با بمب های اتمی به حیات خود وسایر موجودات این سیاره زیبا خاتمه ندهیم، و یا حادثه کیهانی فاجعه باری نیز رخ ندهد، خلاصه تمدن ما بتواند چند صد  و یا هزار سال دیگر نیز دوام بیاورد. دانشمندان معتقد است  چنین تمدنی میتواند میلیونها سال نیز دوام بیاورد.  البته یاد ما نرود که خورشید ما حدود ۵ میلیارد سال دیگر میمیرد و قبل از مرگ نیز آنقدر بزرگ میشود که زمین مارا نیز نابود میکند. بنا بر این آنسانها تا آن زمان باید سیاره ی دیگری را برای سکونت پیداکرده باشند. که البته آن سیاره هنوز دارای حیات پیشرفته ی نشده باشد.  در آنصورت بدا بحال ساکنان آنجا مگر آنکه تا آن زمان اخلاق و رفتار انسانها نیز تغییر کرده باشند. حالا که داستان حیات در سیاره خود مانرا دانستیم، ببینیم چه تعداد از این چنین حیات هایی در سایر نقاط این جهان وجود میداشته باشند. همانطوریکه میدانیم اگر خورشید ما ستاره ی بزرگتر یا کوچکتری بود، و یاسیاره ما کمی نزدیکتر و یا دورتر به خورشید می بود، اگر در مدار و زاویه ی مناسبی بدور خورشید نمی گشت، صدها و هزاران اگر دیگر رخ نمیداد، حیاتی نیز در زمین پیدا نمیشد. دانشمندان با آگاهی بر این موارد و شرایط، به برسی ستاره ها و اوضاع و احوال سایر نقاط جهان پرداخته اند تا ببینند تا چه تعداد سیاره مناسب برای حیات در جهان پهناور وجود میداشته باشند. دانشمندان عقیده دارند که ۹۵ درصد ستارگان کهکشانها از انواع مخصوص هستند که به دلیل سرد بودن یا داغ بودن بیش از حد، در اطراف آنها امکان تشکیل حیات وجود ندارد. یعنی فقط ۵ درصد ستارگان اندازه متعادل و مناسب و شرایط پایدار مانند خورشید دارند که میتواند در اطراف آنها اگر سیاره ی مناسبی تشکیل شده باشد، و آن هزار اگر هم رخ داده باشد، حیاتی در آنها تشکیل شده باشد. که البته تشکیل حیات چیزیست و هوشمند بودن آن چیزی دیگر.


دانشمندان مدتهاست که به دنبال موجودات هوشمند می گردند تا با آنها ارتباط بر قرار کنند. خود ما تازه چند دهه است که به این مرحله رسیده ایم. بنابراین اگر این تمدنها ی فرضی جهان مثل خود ما باشند، کار جستجوی ما بی فایده است زیرا آنها از ما عقب تر خواهند بود. و احتمالا هنوز چرخ را نیز اختراع نکرده اند. اگر به دنبال امواج رادیویی هسیتم، یعنی آنها باید سالهای سال از ما جلوتر باشند. اگر همین امروز یک موج رادیویی از آنها دریافت کنیم، با توجه به اینکه موج صدها و یا هزاران سال در راه بوده است تا بما برسد، صاحبان آنها نیز اکنون صدها یا هزاران سال از ما جلو تر اند. البته اگر نابود نشده باشند. به همین دلیل است که وقتی عوام صحبت از بشقابهای پرنده میکنند، دانشمندان توجهی به آنها نمی کنند. زیرا دانشمندان میدانند که موجودات هوشمندی نزدیک ترین محل بما، باید با صرف مقادیر وحشت ناک هزینه و انرژی خودرا به سیاره ی ما رسانده باشد. پس باید دیوانه باشند که پس از این همه خطر و زحمت، بجای برقراری ارتباط با ما اگر قصد آنرا داشته باشند، و یا تصرف سیاره ما اگر به این قصد نیز آمده باشند فقط بخواهند با بشقابهای پرنده شان سربسر چند روستایی ساده گذاشته و با آنها قایم موشک بازی کرده و فرار کنند. زیرا قطعا با آن تکنالوژی بالا بسیار قوی تر از ما بوده لذا از ما نخواهند ترسید. طبق یک محاسبه توسط دانشمندی بنام فون هورنر برای اینکه یک سفینه ی کوچکی به وزن تنها ۱۰ تن بتواند به سرعت غیر قابل تصوری ۹۸ درصد سرعت نور برسد، و با آن سرعت به سفر خود ادامه دهد، فقط برای رسیدن به این سرعت ۲ و نیم سال وقت نیاز است. که در این مدت معادل ۲۰۰ برابر انرژی مصرفی تمام دنیا انرژی مصرف میکند. یعنی انرژی برابر ۴۰ میلیون نیروگاه ۱۵ میلیون واتی. به این دلیل است که دانشمندان در پاسخ آنانیکه مدعی دیدن بشقابهای پرنده میشوند، چاره ی جز سکوت ندارند. زیرا برای آنکه فردی بداند که چرا دانشمندان در حالیکه تمدنهای بسیار پیشرفته تر از ما در جهان را باور دارند، اما بشقابهای پرنده ی که روستائیان ساده را می دزدند باور نمی کنند باید مطالبی بسیاری را آموخته باشند. حال آنکه متاسفانه درصدی بسیاری از مردم بدون آنکه کوچکترین دانش و تجربه ی در زمینه ی  داشته باشند، در آن مورد اظهار نظر میکنند. و در مقابل هرگونه اعتراض در بهترین شرایط، از گفته مشهور ملا نصرالدین استفاده میکنند که میخی بر زمین کوبید و مدعی شد که اینجا وسط زمین است و به معترضان پاسخ داد که هرکسی که قبول ندارد برود خودش اندازه بگیرد. متاسفانه بسیاری از مردم علم را باشبه علم و دانشمند را با سودا زده اشتباه میکنند. مطلبی که در کتاب علم و نابخردی بسیار بخوبی بحث شده است.

بنا بر این نتیجه می گیریم که نداشتن طرز تفرک انتقادی و به چالش کشیدن بعضی از موضوعات بصورت منطقی، انسان هارا در زندان بی خبری و گیجی نیگهمیدارد و نمیگذراد که خود انسانها به جستجو بپردازند، بعضی موضوعات و اعمال و رفتار دیگران نقد نموده و بصورت دقیق و همه جانبه مورد بررسی قرار دهند و در نهایت بصورت بهتر از قبل به کار ببندند.

ذرات بنیادی

ذرات بنیادی

جهان، بزرگ‌ ترین مجموعه ممکن است که از ذرات بنیادی شکل یافته است. این ذرات توسط قوه ای جاذبه، قوه ای الکترومقناطیس،  قوه های هسته‌ای قوی و ضعیف به هم پیوند یافته‌اند. سلسله مراتب ساختمانی آن در فضا (از هسته‌های اتوم گرفته تا ابر کهکشانها) و سیر تکاملی آن (از کره آتشین اولیه تا اشکال کنونی) توسط ویژگیهای ذرات بنیادی و تعاملات آنها اداره می‌شود. بنابراین، تشریح ساختمان جهان و تکامل آن بر اساس خواص و برهمکنش ذرات بنیادی صورت می‌گیرد. ماده جهان از ذرات بنیادی تشکیل شده است. اجسام، بدن انسان، ستارگان و ... سیستم‌های متشکل از ذرات بنیادی هستند که از نظر تعداد و نحوه جفت و جور شدن با هم تفاوت دارند. بنابراین،  وجود ذرات بنیادی باید در تمام پدیده‌های جهان ملموس باشد. فیزیک ذرات بنیادی درک عمیقتر و دید بالایی را در مورد ساختمان و تکامل اجسام منفرد مانند اتوم‌ها، مالکول‌ها، بلورها، صخره‌ها، سیارات، ستارگان، منظومه‌های ستاره‌ای و کل جهان ارائه می‌دهد. برای همین مطالعه ذرات بنیادی برای فیزیک معاصر و بخصوص اخترفیزیک و کیهان شناسی اهمیت اساسی دارد. همه ذرات بنیادی یا بوزون هستند یا فرمیون. بوزون های ساده یا مقدماتی مشاهده شده قرار ذیل است.

·    فوتون ها حامل قوه الکترومقناطیسی هستند.

·        بوزون های W وZ که حامل قوه های ضعیف هسته ای هستند.

·        گلوئونهاGluons حامل  قوه ای بنیادین (قوهی قوی هسته ای) هستند.

·        گراوتونها Gravitons که حامل قوه جاذبه هستند.

همچنان فرمیون های بنیادی شناخته شده به دو گروه تقسیم می شوند: کوارک ها ولیپتون ها.

·       کوارکها : پروتون ها و نیوترون ها و سایر باریونها را می سازند. (باریون ریشه یونانی دارد به معنی سنگین مانند باریم) که فرمیون های مرکب نامیده می شوند. همچنین مزون ها را نیز شامل می شوند که بوزون های مرکب اند .

·        لپتونها: لپتونها سه نوع اند. الکترون با نوترینوی مربوط، تاو با نوترینوی مربوط، میون با نوترینوی مربوط.

لپتون: لپتون ذره ایست که قوه ی هسته‌ای قوی روی آن تأثیر ندارد. بطور کلی شش لپتون وجود دارد سه تا ازآنها دارای چارج الکتریکی بوده وسه تای دیگر هم فاقد چارج الکتریکی هستند. لپتون‌ها جز ذرات بنیادین شناخته شده‌اند یعنی ذراتی که از ذرات کوچک‌تر تشکیل نشده ‌اند البته فعلا معروفترین لپتون همان الکترون است ē بایک چارج منفی دولپتون چارجداردیگر میون و تاو هستند، که ازنظرچارج مثل الکترون ولی دارای کتله خیلی بیشتر نسبت به آن هستند. لپتونهای بدون چارج سه نوع نوترینو هستند که عبارت‌ اند از نوترینوی الکترون، نوترینوی میون و نوترینوی تاو. نوترینوها فاقد چارج الکتریکی بوده ولی دارای کتله بسیار ناچیز هستند ویافتن آنها هم بسیار مشکل است. لپتون‌ها نیز دارای پاد ذره میبا شند پس برای هر لپتون یک ضد ماده متناظر با آن وجود دارد که آنتی لپتون نامیده می‌شود دربین لپتونها پاد ذره الکترون نام  ویژه دارد و آن پوزیترون است که همان آنتی الکترون می‌باشد.

کوارک: کوارک یک ذره بنیادی و جزء اساسی تشکیل دهنده ماده می‌باشد. کوارک ها با هم ترکیب می‌شوند تا ذرات مرکبی به نام هادرون (hadron)  را به وجود آورند. پروتون و نیوترون یکی از معروف ترین آنها هستند. آنها تنها ذرات بنیادی برای آزمایش همه چهار برهم کنش اساسی یا قوه های اساسی در مدل استاندارد می‌باشند. به خاطر پدیده‌ای که به تحدید رنگ معروف است، کوارک‌ها هیچ گاه به صورت انفرادی یافت نمی‌شوند؛ آنها را فقط می‌توان درون هادرونها پیدا کرد. به همین دلیل بیشتر آنچه که ما درباره کوارک‌ها می‌دانیم از مشاهده خود هادرونها به دست آمده‌است. شش نوع مختلف از کوارک‌ها وجود دارد که به طعم flavor شهرت دارند: بالا up، پایینdown، افسون charm، بیگانه strange، سر top و تهbottom .

مزون: مزون به معنی میانه توسط دانشمندی ژاپنی به نام هیدکی یوکاوا پیشنهاد گردید زیرا قوه ی کولنی در هسته باید از کنار هم قرار گرفتن پروتون جلوگیری می‌کرد این نظریه اعلام می‌کند که در هسته و توسط نیوترون ها ذراتی به نام مزون وجود دارد و این قوه که اکنون قوه قوی نامیده می‌شود از فروپاشی هسته جلوگیری می‌کند. مزونها به سه نوع اند. M-meson، P-meson و K—meson. مزون‌ها اکنون دسته‌ای از ذرات بنیادی را تشکیل می‌دهند که در تعریف چنین نامیده شده اند ((ذراتی که دو  کوارک سازنده‌ای آن است)).

ترتیب کننده: محمد آصف برخیا

فیزیک نظری

فیزیک نظری

فیزیک نظری شاخه‌ای از فیزیک است که قوانین ریاضی حاکم بر رفتار اجسام فیزیکی را بررسی می‌کند و سعی در ارایه پیش بینی‌هایی علمی می‌کند که قابل محک شدن در آزمایشگاه‌های فیزیک تجربی باشند. طی این امر قوانین و الگوهای فیزیکی گسترش زیادی یافته اند٬ تا حدی که گاهی نتایج پیش بینی های برخی نظریه‌ها مانند نظریه ابر ریسمانعملاً قابل تجربه و محک شدن با دستاوردهای فناوری امروزه نیست.

در کتب درسی علم به منزله شالوده‌ای محکم نمود میابد، امّا هنگامی که در مبانی بنیادی آن عمیق می شویم در می یابیم که اساس علم آنگونه که کتب درسی روایت می‌کنند به دور از مجادلات و مسائل حل نشده نیست. در بطن ریاضیات و فیزیک مسائلی حل نشده و باز وجود دارند که نه تنها به عنوان یک مسأله قابل مطالعه هستند، بلکه گاه باز بودن این مسائل در پاره‌ای موارد کیان و کلیّت فیزیک و ریاضیات را دچار تزلزل می‌کند.

در فیزیک نظری نیز مسائلی از این دست زیاد وجود دارد که با گذر زمان شکل جدّی تری به خود گرفته اند. عمده این مسائل در مبانی میکایک کوانتومیو نظریه میدانهای کوانتومی و مبانی نسبیّت خاص و عام گاه فیزیک نظری را تا فراسوی یک بحران پیش برده اند. در عناوین زیر پاره‌ای از این مسائل بیان می‌شوند.

1-    مسأله موضعیّت در نظریه کوانتوم و نظریه میدانهای کوانتومی

2-    مسأله بی نهایتها و فرآیند باز بهنجار پذیری در نظریه میدانها و ریسمانها

3-    مسأله تئوری های بدیل در نسبیّت و نظریه کوانتوم

4-    تلقّی دیوید بوهم از نطریه کوانتوم و چالش جدّی او با نسبیّت خاص

5-    چالش جدی فیزیک نظری با پاره‌ای از مفاهیم کلاسیک فلسفی

6-    مسأله ذرات واسطه و مجازی در نظریه میدانهای کوانتومی

7-    فاصله گرفتن فیزیک از مشاهدات