علم وطبیعت Science and nature

علم وطبیعت Science and nature

پایگاه معلوماتی علوم فیزیک کلاسیک و فیزیک جدید، بیولوژی( آستروبیولوژی و فرگشت) و مطاب جالب علوم رفتار شاسی و تربیتی.
علم وطبیعت Science and nature

علم وطبیعت Science and nature

پایگاه معلوماتی علوم فیزیک کلاسیک و فیزیک جدید، بیولوژی( آستروبیولوژی و فرگشت) و مطاب جالب علوم رفتار شاسی و تربیتی.

مطالعه

تلخیص و ترتیب: آصف برخیا

بارها شنیده ایم که دانش آموز یا دانشجویی می گوید: "دیگرحال و حوصله خواندن این کتاب را ندارم". یا "آنقدرازاین کتاب خسته شده ام که قابل گفتن نیست". ویا "هرچقدرمیخوانم مثل اینکه کمتر یاد می گیریم" ویا " 10 بار خواندم و تکرار کردم ولی بازهم یاد نگرفتم". به راستی مشکل چیست؟ آیا برای یادگیری درس واقعا باید 10 بار کتاب را خواند؟ آیا باید دروس خود را پشت سرهم مرورکرد؟و آیا باید ده ها بار درس راتکرارکرد تا یادگرفت؟ مطمئنا اگر چنین باشد، مطالعه کاری سخت و طاقت فرسا است. اما واقعیت چیزی دیگر است. واقعیت آن است که این گروه از فراگیران، روش صحیح مطالعه را نمی دانند و متاسفانه در مدرسه و دانشگاه هم چیزی راجع به چگونه درس خواندن نمی آموزند. یادگیری و مطالعه، رابطه ای تنگاتنگ و مستقیم با یکدیگر دارند، تا جایی که می توان این دو را لازم و ملزوم یکدیگر دانست. برای اینکه میزان یادگیری افزایش یابد باید قبل از هرچیز مطالعه ای فعال و پویا داشت.

شیوه صحیح مطالعه، چهار مزیت عمده زیر را به دنبال دارد:

1- زمان مطالعه را کاهش میدهد؛
2- میزان یادگیری را افزایش میدهد؛
3-مدت نگهداری مطالب در حافظه را طولانی تر می کند؛
4- بخاطر سپاری اطلاعات را آسانتر می سازد؛

برای داشتن مطالعه ای فعال و پویا نوشتن نکات مهم درحین خواندن ضروری است تابرای مرور مطالب، دوباره کتاب را نخوانده و در زمانی کوتاه از روی یاد داشتهای خود مطالب را مرور کرد. یاد داشت برداری، بخشی مهم و حساس از مطالعه است که باید به آن توجهی خاص داشت. چون موفقیت شما را تا حدودی زیاد تضمین خواهد کرد و مدت زمان لازم برای یادگیری را کاهش خواهد داد. خواندن بدون یادداشت برداری یک علت مهم فراموشی است.

مطالعه ی صحیح

شش روش مطالعه :

خواندن بدون نوشتن، خط کشیدن زیرنکات مهم، حاشیه نویسی، خلاصه نویسی ،کلید برداری، خلاقیت و طرح شبکه ای مغز

1- خواندن بدون نوشتن: روش نادرست مطالعه است. مطالعه فرایندی فعال و پویا است و نیل به این هدف باید از تمام حواس خود برای درک صحیح مطالب استفاده کرد. باید با چشمان خود مطالب را خواند، باید در زمان مورد نیاز مطالب را بلند بلند ادا کرد و نکات مهم را یادداشت کرد تا هم با مطالب مورد مطالعه درگیر شده و حضوری فعال و همه جانبه در یادگیری داشت و هم در هنگام مورد نیاز، خصوصا قبل از امتحان، بتوان از روی نوشته ها مرور کرد و خیلی سریع مطالب مهم را مجددا به خاطر سپرد.

2- خط کشیدن زیر نکات مهم: این روش شاید نسبت به روش قبلی بهتر است ولی روش کاملی برای مطالعه نیست چرا که در این روش بعضی از افراد بجای آنکه تمرکز و توجه بر روی یادگیری و درک مطالب داشته باشند، ذهنشان معطوف به خط کشیدن زیر نکات مهم می گردد. حداقل روش صحیح خط کشیدن زیر نکات مهم به این صورت است که ابتدا مطالب را بخوانند و مفهوم را کاملن درک کنند و سپس زیر نکات مهم خط بکشند نه آنکه در کتاب بدنبال نکات مهم بگردند تا زیر آن را خط بکشند.

3- حاشیه نویسی: این روش نسبت بدو روش قبلی بهتر است ولی بازهم روشی کامل برای درک عمیق مطالب و خواندن کتب درسی نیست. ولی می تواند برای یادگیری مطالبی که از اهمیتی چندان برخوردار نیستند مورد استفاده قرار گیرد.

4- خلاصه نویسی: در این روش شما مطالب را میخوانید و آنچه را که درک کرده اید بصورت خلاصه بروی دفتری یادداشت می کنید که این روش برای مطالعه مناسب است و از روشهای قبلی بهتر می باشد. چرا که در این روش ابتدا مطالب را درک کرده سپس آنها را یاد داشت می کنید، اما بازهم بهترین روش برای خواندن نیست.

5- کلید برداری: کلید برداری روشی بسیار مناسب برای خواندن و نوشتن نکات مهم است. در این روش شما بعد از درک مطالب، بصورت کلیدی نکات مهم را یادداشت می کنید و در واقع کلمه کلیدی کوتاهترین، راحتترین، بهترین وپرمعنی ترین کلمه ای است که با دیدن آن، مفهوم جمله تداعی شده و به خاطر آورده می شود .

6- خلاقیت و طرح شبکه ای مغز: این روش بهترین شیوه برای یادگیری خصوصا فراگیری مطالب درسی است. در این روش شما مطالب را میخوانید بعد از درک حقیقی آنها نکات مهم را به زبان خودتان و بصورت کلیدی یادداشت می کنید و سپس کلمات کلیدی را بروی طرح شبکه ای مغز می نویسد (در واقع نوشته های خود را به بهترین شکل ممکن سازماندهی می کنید و نکات اصلی و فرعی را مشخص می کنید) تا در دفعات بعد به جای دوباره خوانی کتاب، فقط به طرح شبکه ای مراجعه کرده وبا دیدن کلمات کلیدی نوشته شده بروی طرح شبکه ای مغز، آنها را خیلی سریع مرور کنید. این روش درصد موفقیت تحصیلی شما را تا حدود بسیار زیادی افزایش میدهد و درس خواندن را بسیار آسان می کند. و بازده مطالعه را افزایش میدهد.

جواز پخش و نشر نیز صادر شده است.

چراهای زندگی من

چرا من این احساس خستگی را دارم چرا نباید با انرژی کارم را دنبال کنم، هر روز هر لحظه چرا؟ چرا؟ چرا؟ و ...

این حالت را در خیلی ها دیده ام که گاهی احساس کسالت پیش می آید، قرار نیست توجیه کنم بلکه میخواهم ببینم واقعا ناشی از چیست؟؟
اگر کاری را آغاز نماییم پس چند صباحی احساس کسالت و این سوال پیش می آید:
می خواهم چکار کنم؟؟
پول زیاد به چه دردی میخوره؟ همین قدر کافیه....

فکر میکنم اینها ریشه ای عمیقی در وجود ما دارد، اینکه چه وقت، از کی و چگونه یاد گرفتیم؟؟
احتمالا این سوالات گاهی در ذهن شما خطور کرده ولی با جملاتی نظیر: این ذات من است، خواست خدا همین است، شاید حکمتی در کار است، سریع آنرا حل کرده اید . مگر نه؟؟...
آیا واقعا گاهی نشسته و در این مورد فکر کرده اید؟؟ چرا چنین احساسی سراغتان می آید؟

اصلا به این سوال پاسخ دهید. ...
چرا همیشه دست به گوش راه نمیروید، یعنی دستهایتانرا در گوش فرو کرده همیشه اینطور راه بروید؟

شما دوست عزیز در طول زندگی تان چند نفر را دیده اید که وقتی با مشکلات رو برو میشوند بگویند اشکالی ندارد، دوباره از نو شروع میکنم، می توانم، این نشد یکی دیگر؟؟
ولی در عوض چند بار شنیده اید که گفته اند:
آه لعنتی!!
اصلا من برای این کار ساخته نشده ام.
ماها نمی توانیم.
شاید حکمتی در کار است که پولدار نشویم
ماها محکوم هستیم
آدمهای پولدار مشکلات زیاد تری دارند
و...
خوب شما فکر کنید وقتی در محیطی زندگی کنید که دائم بگویند نمیتوانم، نمیشود، فکری دیگری در ذهن تان خطور خواهد کرد؟ (اگر بلی چقدر؟ )
اینها و صدهای دیگر چرا، چرا، چرا؟؟
البته نمیگویم کسی در این محیط رشد نمیکند، نه، نگاه کنید به آدمهای که رشد کرده اند.

وقتی پدرم همیشه میگوید: من(یعنی خودش ) نمیتوانم، از عهده اش بر نمی آیم، نمدانم...همینطور تکیه کلام من(فرزند ) میشود (نمیدانم ).
اگر در کشور ما در بالا دستها هم نگاه کنید وقتی برنامه میریزند ولی بعد از مدتی خاموش میشوند و بی سروصدا به تاقچه ها انبار میشوند، چه انتظاری غیر این!!

خلاصه کلام: ما یاد گرفتیم که همیشه چنین و چنان کنیم! پس راه حل را هر شخصی در وجود خود بیابند و به خود آگاهی برسند. تا بفهمند که چرا اینهمه چرا داریم ما؟؟

بلی دوستان....
قرار نیست به تمام سولات پاسخ داده شود. فکر کنید بیشتر و خود پاسخ دهید .
بدرود

دوره رنسانس در کیهان شناسی

دوره رنسانس

همچنان که در مطالب قبلی به ذکر رفت یونانی های اولین کسانی بودند که نسبت به کیهان منطقی فکر می کردند. بطور نمونه شخصیت های تاثیر گذار چون بطلیموس، افلاطون، سقراط، ارسطو و کسانی دیگری نام شان سرزبانهای مردم برای همیشه باقی خواهد ماند. پس از محاکمه گالیله توسط کشیشان مسیحی جامعه علمی آنوقت مدت طولانی در سکوت به سر بردند.

اکثر دانشی که توسط یونانی ها به دست آمده بود در قرون وسطی توسط فرهنگ مسیحیت از بین رفت، ولی در جهان اسلام باقی ماند. در نتیجه، تفکر کیهانی در قرون وسطی در اروپا بسیار محدود بود. توماس اکویناس  Thomas Aquines (1274-1225 م) به نظریات ارسطو، که به لاتین ترجمه شده بودند، در حالی که المجسطی ترجمه نشده بود، علاقمند شد و از آنها برای تلفیق کیهان شناسی کفرآمیز با خداشناسی مسیحی، که تا قرن 16 و 17 تفکر حاکم در غرب بودند، استفاده کرد. معمولاً نیکولاس کوپرنیک Nicolas Copernicus (1543- 1473 م) را مسبب متلاشی شدن نگرش ارسطویی می دانند. المجسطی بطلیموس یک نظریه کامل بود ولی برای توصیف حرکت هریک از سیارات فرمول ریاضی متفاوتی به کار می برد. در نتیجه، نمی توانست سیستم کامل و یکپارچه ای ارائه دهد. در واقع نظریه ی او پدیده حرکات آسمانی را توصیف می کرد ولی آنها را تبیین نمی کرد. کوپرنیک قصد داشت یک نظریه جهانی ارائه دهد که برای تمام اشیا به گونه ای مشابه رفتار کند. وی فقط تا حدودی موفق شد اما توانست زمین را از مرکزیت جهان بردارد. انهدام کاملاً موفق نظام ارسطویی تا زمان ظهور یوهانس کپلر Iohannes kepler (1630- 1571) انجام نشد. در نتیجه نیاز به تبیین بسیار دقیق مشاهدات مربوط به حرکات سیارات که توسط تیکوبراهه  Tycho Brahe(1601-1546) انجام شده بود کپلر مدارهای بیضی را جایگزین مدارهای دایره ای الهی ارسطو کرد. پیشرفت بزرگ بعدی در مسیر تفکر کیهان شناسی مدرن به صحنه آمدن عالم انگلیسی ایزاک نیوتن Isaac Newton (1727-1642) بود. نیوتن در کار ماندگارش اصول ریاضیات Principia (1687) نشان داد که حرکات بیضی گون مطرح شده توسط کپلر نتیجه طبیعی قانون جهانی جاذبه است. بنابر این نیوتن نوعی واقعیت افلاطونی را بازسازی کرد؛ یک دنیای ایده آل از قوانین عمومی مربوط به حرکات. از نظر نیوتن، جهان به مانند یک ماشین غول پیکر عمل می کند که حرکات منظمی را، که از خالق الهی انتظار می رود، نشان می دهد. در این دیدگاه، زمان و مکان مظهر مطلق یک خدای ابدی و حاضر در همه جا هستند. دیدگاه های نیوتن تا آغاز قرن 20، تفکر علمی حاکم بر جامعه بود، ولی تا قرن 19، ماشین کیهانی نقص های گسترده ای را در برداشت. دیدگاه ماشینی در راستای اولین تکنولوژی ها ظهور کرد. همگام با انقلاب صنعتی، ذهن دانشمندان مشغول نظریه های مربوط به موتور و حرارت بود. این قوانین ترمودینامیکی نشان داد که هیچ موتوری نمی تواند بدون کهنه شدن برای همیشه بی عیب کار کند. در این زمان یک دیدگاه به طور گسترده ای قد علم کرد.  مرگ حرارتی جهان دیدگاهی که می گفت کل جهان مانند یک توپ پر از باد است که کم کم باد و انرژی اش را از دست می دهد و خالی می شود.

 

دوره رنسانس در تایخ کیهان شناسی

دوره رنسانس

همچنان که در مطالب قبلی به ذکر رفت یونانی های اولین کسانی بودند که نسبت به کیهان منطقی فکر می کردند. بطور نمونه شخصیت های تاثیر گذار چون بطلیموس، افلاطون، سقراط، ارسطو و کسانی دیگری که نام شان سرزبانهای مردم برای همیشه باقی خواهد ماند. پس از محاکمه گالیله توسط کشیشان مسیحی جامعه علمی آنوقت مدت طولانی در سکوت به سر بردند.

اکثر دانشی که توسط یونانی ها به دست آمده بود در قرون وسطی توسط فرهنگ مسیحیت از بین رفت، ولی در جهان اسلام باقی ماند. در نتیجه، تفکر کیهانی در قرون وسطی در اروپا بسیار محدود بود. توماس اکویناس  Thomas Aquines (1274-1225 م) به نظریات ارسطو، که به لاتین ترجمه شده بودند، در حالی که المجسطی ترجمه نشده بود، علاقمند شد و از آنها برای تلفیق کیهان شناسی کفرآمیز با خداشناسی مسیحی، که تا قرن 16 و 17 تفکر حاکم در غرب بودند، استفاده کرد. معمولاً نیکولاس کوپرنیک Nicolas Copernicus (1543- 1473 م) را مسبب متلاشی شدن نگرش ارسطویی می دانند. المجسطی بطلیموس یک نظریه کامل بود ولی برای توصیف حرکت هریک از سیارات فرمول ریاضی متفاوتی به کار می برد. در نتیجه، نمی توانست سیستم کامل و یکپارچه ای ارائه دهد. در واقع نظریه ی او پدیده حرکات آسمانی را توصیف می کرد ولی آنها را تبیین نمی کرد. کوپرنیک قصد داشت یک نظریه جهانی ارائه دهد که برای تمام اشیا به گونه ای مشابه رفتار کند. وی فقط تا حدودی موفق شد اما توانست زمین را از مرکزیت جهان بردارد. انهدام کاملاً موفق نظام ارسطویی تا زمان ظهور یوهانس کپلر Iohannes kepler (1630- 1571) انجام نشد. در نتیجه نیاز به تبیین بسیار دقیق مشاهدات مربوط به حرکات سیارات که توسط تیکوبراهه  Tycho Brahe(1601-1546) انجام شده بود کپلر مدارهای بیضی را جایگزین مدارهای دایره ای الهی ارسطو کرد. پیشرفت بزرگ بعدی در مسیر تفکر کیهان شناسی مدرن به صحنه آمدن عالم انگلیسی ایزاک نیوتن Isaac Newton (1727-1642) بود. نیوتن در کار ماندگارش اصول ریاضیات Principia (1687) نشان داد که حرکات بیضی گون مطرح شده توسط کپلر نتیجه طبیعی قانون جهانی جاذبه است. بنابر این نیوتن نوعی واقعیت افلاطونی را بازسازی کرد؛ یک دنیای ایده آل از قوانین عمومی مربوط به حرکات. از نظر نیوتن، جهان به مانند یک ماشین غول پیکر عمل می کند که حرکات منظمی را، که از خالق الهی انتظار می رود، نشان می دهد. در این دیدگاه، زمان و مکان مظهر مطلق یک خدای ابدی و حاضر در همه جا هستند. دیدگاه های نیوتن تا آغاز قرن 20، تفکر علمی حاکم بر جامعه بود، ولی تا قرن 19، ماشین کیهانی نقص های گسترده ای را در برداشت. دیدگاه ماشینی در راستای اولین تکنولوژی ها ظهور کرد. همگام با انقلاب صنعتی، ذهن دانشمندان مشغول نظریه های مربوط به موتور و حرارت بود. این قوانین ترمودینامیکی نشان داد که هیچ موتوری نمی تواند بدون کهنه شدن برای همیشه بی عیب کار کند. در این زمان یک دیدگاه به طور گسترده ای قد علم کرد.  مرگ حرارتی جهان دیدگاهی که می گفت کل جهان مانند یک توپ پر از باد است که کم کم باد و انرژی اش را از دست می دهد و خالی می شود.


منبع: پایان نامه تحصیلی دوره لیسانس محمد آصف برخیا

استناد و ارائه شهود در سه حوزه بزرگ

استناد و ارائه شهود در سه حوزه بزرگ

1- حوزه ایمان و باورها

2- حوزه دادگاه و قضاوت ها

3- حوزه علم

ایمان و اعتقادات انسانها میتواند فقط با ارائه چند نمونه خواب دیدن و یا شنیدن از زبان کسانی، برای تعداد بی شماری از انسانها به اثبات برسد و همگی نیز به آن باور و ایمان برسند. در این حوزه هیچ کسی حق ندارد و حتی جرئت نمی تواند در مورد چیزی یا باوری شک کند، و یا بعضی سوالات را مطرح سازد و حس کنجکاوی داشته باشد. در دنیای ایمان و باورها اساس و پایه تمام جزئیات یک مسئله اعتقادی تجارب شخصی انسانهاست. این تجارب بصورت صد درصد اتفاقی و غیر تکرار پذیر صورت میگیرد. کسی که ادعا میکند که چیزی عجیب و غریب یا فرمان و دستوری را در خواب یا درجایی مقدس مثل مسجد، حسنیه، مهدیه، قبرستان و یا ... دیده است و یا شنیده است، حتی برای دومین بار قادر نیست که عین  واقعات قبلی را ببیند و تجربه کند. فقط تعدادی مشخصی قادر اند به این قله ای از ایمان برسند، و دیگران مجبورند بپذیرند که آنها واقعا درست میگویند.

در دادگاه ها یک کم سختگیرانه تر عمل میشود.اگر در جلسه دادگاه برای اثبات ادعای تان از خواب دیدن سخن بگوئید یا خداوند را شاهد بکشید، هرقدر شخصیت پاک و انسانی داشته باشید و یا دارای اعتبار و جایگاه بزرگ اجتماعی هم باشید، بازهم دادگاه ادعای شمارا تایید نمی کند. صد فیصد به چند نفر شاهد زنده، عاقل و بالغ ضرورت خواهد بود. در صورت که نتوانید شاهدان عینی عاقل و بالغ ارائه کنید، ادعای شما رد خواهد شد. ولی خوشبختانه در دادگاه میشود با ارائه نوشته، نامه، کتاب و ... جهت دعوی را به نفع خود تغییر داد.

در حوزه علم اما کاملا فرق میکند. دجغرافیای علم حتی شهادت صدها دانشمند معتبر چون آلبرت اینشتین، ایزاک نیوتن و ماکس پلانک و ...، و ده ها اثر علمی معتبر و بزرگ جهان هم نمی توانند باعث اثبات و ثبت یک تئوری به عنوان یک پدیده علمی گردد. اگر هزاران دلیل برای اثبات و جود داشته باشد ولی فقط یک دلیل مخالف بوجود آید، دیگر آن تئوری علمی اعتبارش را از دست میدهد و ممکن است زحمات ده ها ساله محققان نقش بر آب گردد. در دنیای علم کسی به سالها عمر یک دانشمند که به پای اثبات یک تئوری میگذارد و شاید میلیاردها دالر که برای اثبات آن تئوری مصرف میشود اهمیت نمی دهند، ولی یک فکتور نقض میتواند بزرگترین سند برای رد آن باشد.

لذا، به باور من آنچه که دادگاه ها، دادستانها برای اثبات ادعاهای آدمها ضرورت دارند و مطالبه میکنند، واقعا یک ضرورت اساسی است. باید به بصورت عاقلانه و متعادل خواستار شهود و مدارک تایید کننده گردند. اگر دادگاه را به سختی استناد های علمی در نظر می گرفتند زندگی کردن برای هرکسی دشوار میشد. اما، در حوزه ایمان و اعتقادات باید تغییرات اساسی صورت می گرفت. تحمیل تصورات ذهنی و خیالبافی های شیوخ و اهل راز و نیاز بالای دیگران، و بسته نگهداشتن فضای ارتباطات و کنجکاوی های مردم، واقعا ظلم بس بزرگیست. من فکر میکنم همین ایمانداری های سرسختانه و لجبازانه باعث میشود که ملتها صدها و هزاران سال در اسارت منابع ایمان قرار بگیرند و سالها عقب بماند. تفاوت بین آزاد اندیشی در فضای صمیمانه و انتقادی، و زندانهای اعتقادی و فکری را میتوان در جهان امروز بوضوح مشاهده کرد. ساده ترین ادعای شان این است که علم از شرق به غرب رفته است و نتایج آن از غرب به شرق آمده است! این یعنی غربی ها و آنهایی که امروز ارباب ما شده اند، علم را از منابع شرقی دزدیده اند و به نام خودشان منتشر ساخته اند. 

اگر قضیه  دزدی دروغ نباشد، خیلی پسندیده است. تصور بکنید اگر آن منابع علمی در افغانستان یا کشورهای خاورمیانه میماندن و دفن می شدند، امروز در کدام قرن زندگی می کردیم؟ ها......؟

نگارنده: محمد آصف برخیا مدیر وبلاگ