علم وطبیعت Science and nature

علم وطبیعت Science and nature

پایگاه معلوماتی علوم فیزیک کلاسیک و فیزیک جدید، بیولوژی( آستروبیولوژی و فرگشت) و مطاب جالب علوم رفتار شاسی و تربیتی.
علم وطبیعت Science and nature

علم وطبیعت Science and nature

پایگاه معلوماتی علوم فیزیک کلاسیک و فیزیک جدید، بیولوژی( آستروبیولوژی و فرگشت) و مطاب جالب علوم رفتار شاسی و تربیتی.

دوره رنسانس در کیهان شناسی

دوره رنسانس

همچنان که در مطالب قبلی به ذکر رفت یونانی های اولین کسانی بودند که نسبت به کیهان منطقی فکر می کردند. بطور نمونه شخصیت های تاثیر گذار چون بطلیموس، افلاطون، سقراط، ارسطو و کسانی دیگری نام شان سرزبانهای مردم برای همیشه باقی خواهد ماند. پس از محاکمه گالیله توسط کشیشان مسیحی جامعه علمی آنوقت مدت طولانی در سکوت به سر بردند.

اکثر دانشی که توسط یونانی ها به دست آمده بود در قرون وسطی توسط فرهنگ مسیحیت از بین رفت، ولی در جهان اسلام باقی ماند. در نتیجه، تفکر کیهانی در قرون وسطی در اروپا بسیار محدود بود. توماس اکویناس  Thomas Aquines (1274-1225 م) به نظریات ارسطو، که به لاتین ترجمه شده بودند، در حالی که المجسطی ترجمه نشده بود، علاقمند شد و از آنها برای تلفیق کیهان شناسی کفرآمیز با خداشناسی مسیحی، که تا قرن 16 و 17 تفکر حاکم در غرب بودند، استفاده کرد. معمولاً نیکولاس کوپرنیک Nicolas Copernicus (1543- 1473 م) را مسبب متلاشی شدن نگرش ارسطویی می دانند. المجسطی بطلیموس یک نظریه کامل بود ولی برای توصیف حرکت هریک از سیارات فرمول ریاضی متفاوتی به کار می برد. در نتیجه، نمی توانست سیستم کامل و یکپارچه ای ارائه دهد. در واقع نظریه ی او پدیده حرکات آسمانی را توصیف می کرد ولی آنها را تبیین نمی کرد. کوپرنیک قصد داشت یک نظریه جهانی ارائه دهد که برای تمام اشیا به گونه ای مشابه رفتار کند. وی فقط تا حدودی موفق شد اما توانست زمین را از مرکزیت جهان بردارد. انهدام کاملاً موفق نظام ارسطویی تا زمان ظهور یوهانس کپلر Iohannes kepler (1630- 1571) انجام نشد. در نتیجه نیاز به تبیین بسیار دقیق مشاهدات مربوط به حرکات سیارات که توسط تیکوبراهه  Tycho Brahe(1601-1546) انجام شده بود کپلر مدارهای بیضی را جایگزین مدارهای دایره ای الهی ارسطو کرد. پیشرفت بزرگ بعدی در مسیر تفکر کیهان شناسی مدرن به صحنه آمدن عالم انگلیسی ایزاک نیوتن Isaac Newton (1727-1642) بود. نیوتن در کار ماندگارش اصول ریاضیات Principia (1687) نشان داد که حرکات بیضی گون مطرح شده توسط کپلر نتیجه طبیعی قانون جهانی جاذبه است. بنابر این نیوتن نوعی واقعیت افلاطونی را بازسازی کرد؛ یک دنیای ایده آل از قوانین عمومی مربوط به حرکات. از نظر نیوتن، جهان به مانند یک ماشین غول پیکر عمل می کند که حرکات منظمی را، که از خالق الهی انتظار می رود، نشان می دهد. در این دیدگاه، زمان و مکان مظهر مطلق یک خدای ابدی و حاضر در همه جا هستند. دیدگاه های نیوتن تا آغاز قرن 20، تفکر علمی حاکم بر جامعه بود، ولی تا قرن 19، ماشین کیهانی نقص های گسترده ای را در برداشت. دیدگاه ماشینی در راستای اولین تکنولوژی ها ظهور کرد. همگام با انقلاب صنعتی، ذهن دانشمندان مشغول نظریه های مربوط به موتور و حرارت بود. این قوانین ترمودینامیکی نشان داد که هیچ موتوری نمی تواند بدون کهنه شدن برای همیشه بی عیب کار کند. در این زمان یک دیدگاه به طور گسترده ای قد علم کرد.  مرگ حرارتی جهان دیدگاهی که می گفت کل جهان مانند یک توپ پر از باد است که کم کم باد و انرژی اش را از دست می دهد و خالی می شود.

 

دوره رنسانس در کیهان شناسی

دوره رنسانس

همچنان که در مطالب قبلی به ذکر رفت یونانی های اولین کسانی بودند که نسبت به کیهان منطقی فکر می کردند. بطور نمونه شخصیت های تاثیر گذار چون بطلیموس، افلاطون، سقراط، ارسطو و کسانی دیگری نام شان سرزبانهای مردم برای همیشه باقی خواهد ماند. پس از محاکمه گالیله توسط کشیشان مسیحی جامعه علمی آنوقت مدت طولانی در سکوت به سر بردند.

اکثر دانشی که توسط یونانی ها به دست آمده بود در قرون وسطی توسط فرهنگ مسیحیت از بین رفت، ولی در جهان اسلام باقی ماند. در نتیجه، تفکر کیهانی در قرون وسطی در اروپا بسیار محدود بود. توماس اکویناس  Thomas Aquines (1274-1225 م) به نظریات ارسطو، که به لاتین ترجمه شده بودند، در حالی که المجسطی ترجمه نشده بود، علاقمند شد و از آنها برای تلفیق کیهان شناسی کفرآمیز با خداشناسی مسیحی، که تا قرن 16 و 17 تفکر حاکم در غرب بودند، استفاده کرد. معمولاً نیکولاس کوپرنیک Nicolas Copernicus (1543- 1473 م) را مسبب متلاشی شدن نگرش ارسطویی می دانند. المجسطی بطلیموس یک نظریه کامل بود ولی برای توصیف حرکت هریک از سیارات فرمول ریاضی متفاوتی به کار می برد. در نتیجه، نمی توانست سیستم کامل و یکپارچه ای ارائه دهد. در واقع نظریه ی او پدیده حرکات آسمانی را توصیف می کرد ولی آنها را تبیین نمی کرد. کوپرنیک قصد داشت یک نظریه جهانی ارائه دهد که برای تمام اشیا به گونه ای مشابه رفتار کند. وی فقط تا حدودی موفق شد اما توانست زمین را از مرکزیت جهان بردارد. انهدام کاملاً موفق نظام ارسطویی تا زمان ظهور یوهانس کپلر Iohannes kepler (1630- 1571) انجام نشد. در نتیجه نیاز به تبیین بسیار دقیق مشاهدات مربوط به حرکات سیارات که توسط تیکوبراهه  Tycho Brahe(1601-1546) انجام شده بود کپلر مدارهای بیضی را جایگزین مدارهای دایره ای الهی ارسطو کرد. پیشرفت بزرگ بعدی در مسیر تفکر کیهان شناسی مدرن به صحنه آمدن عالم انگلیسی ایزاک نیوتن Isaac Newton (1727-1642) بود. نیوتن در کار ماندگارش اصول ریاضیات Principia (1687) نشان داد که حرکات بیضی گون مطرح شده توسط کپلر نتیجه طبیعی قانون جهانی جاذبه است. بنابر این نیوتن نوعی واقعیت افلاطونی را بازسازی کرد؛ یک دنیای ایده آل از قوانین عمومی مربوط به حرکات. از نظر نیوتن، جهان به مانند یک ماشین غول پیکر عمل می کند که حرکات منظمی را، که از خالق الهی انتظار می رود، نشان می دهد. در این دیدگاه، زمان و مکان مظهر مطلق یک خدای ابدی و حاضر در همه جا هستند. دیدگاه های نیوتن تا آغاز قرن 20، تفکر علمی حاکم بر جامعه بود، ولی تا قرن 19، ماشین کیهانی نقص های گسترده ای را در برداشت. دیدگاه ماشینی در راستای اولین تکنولوژی ها ظهور کرد. همگام با انقلاب صنعتی، ذهن دانشمندان مشغول نظریه های مربوط به موتور و حرارت بود. این قوانین ترمودینامیکی نشان داد که هیچ موتوری نمی تواند بدون کهنه شدن برای همیشه بی عیب کار کند. در این زمان یک دیدگاه به طور گسترده ای قد علم کرد.  مرگ حرارتی جهان دیدگاهی که می گفت کل جهان مانند یک توپ پر از باد است که کم کم باد و انرژی اش را از دست می دهد و خالی می شود.